از دنيای هنر و ادبيات
ارسالي خجسته ارسالي خجسته

پرگوترين شاعران پارسي زبان

 

معمول است که فردوسي را زنده کننده زبان پارسي مي دانند در حالي که او بيش از 60 هزار بيت شعر ندارد . مولوي 75 هزار بيت دارد و صائب در حدود 94 هزار بيت . به روايتي امير خسرو دهلوي 240 هزار بيت گفته است . در هر صورت ادبيات پارسي اقيانوسي از معارف است که بخصوص در ارتباط با مسائل روان شناسي ميتواند و بايد مورد توجه قرار گيرد.

رومن رولان : خاطرات جوانی

 

حرکت را به دريا نسبت می دهند و سکون را به کوهستان... چه خطايی! کوهستان پس از دريا پر حرکت تر است.اين سوی، حرکتی فرازنده از پستی به اوج، کششی قدرتمندتر از کشش کاتدرال ها؛ آن سوی، حرکتی سر گيجه آور، سقوط درون پرتگاه، پرش در دهان مرگ. نزديک من، بر سراشيبی تند دو دسته درختان صنوبر با ستون های راست و نيزه مانند خود رو به بالا می روند و پروازی شبيخون وار را می آغازند. چمن زار کوچک به پايين در غلتيده، بر حاشيه ورطه، سر خود خم کرده.... آنچه تاثير اين سقوط ها و اين اوج گيری ها را دو چندان می کند، ثبات آنها در طول قرنهای متمادی است. قدرتی که در هيجان دريا از هم می پاشد، اينجا تمرکز يافته است و با تمام خشونتش، سلطه ابدی خويش را تا انجام يافتن اميالش برقرار ساخته. اينجا اوج بحران، اينجا سر آغاز عمل است، کيست که نداند؟ اينجا عرش توانايی، اينجا قله شادمانی است!... و ديگر، هوای سيال که تارهای اين استحاله را به لرزش در می آورد، و ابر، و سيلاب، آبشار، و دگرگونی پايان ناپذيرفروغی زنده... همه چيز در حرکت است، در فراز و در نشيب همه چيز در نبرد است، نبردی در سکوت... سکوت... پر بارترين موسيقی ها.  من انسان، برای آزاد بودن دو راه دارم: آن راه که در دسترس همگان است؛ اينکه خود باشم و هيچ نگرانی ديگری به خود راه ندهم؛ به آنچه هستم، به آنچه می خواهم، به آنچه می کنم، ايمان داشته باشم. اگر تئوری ها بر من تحميل نگردند گمان نمی کنم خود را همچون رودخانه ای بر سرازيری خويش اسير شورهايی بيابم که از خود بی خودم کند. راه دوم سرچشمه کسانی است که می انديشند: تعالی بخشيدن به وجود حقيقی ام، خداوند. تنها کل اوست که بدان دل می بندم. آوايی ناموزون و تک افتاده می تواند به گوش لطمه زند اما همان آوا اگر در جای خود، درون قطعه موسيقی قرار گيرد گوش را نوازش می دهد. من آن آوای ناموزون و پرت افتاده ام و به جايی رسيده ام که خود را به داوری کشيده و از خود بيزار می شوم. اما بياييد به تمامی آهنگ، که آوای من جز حلقه ای از زنجيرش نيست، گوش فرا دهيم  ! آن کس که به ميل خويش در حقارت باقی مانده، خلاف اخلاق می رود؛ آن کس که داوطلبانه از پذيرش مبارزه سرباز زند، فردی است پست و زبون، شايسته آن است که اورا به فدرت قوانين و به جرم خيانت و در حق خويش، يعنی بزرگترين جنايتها، مجازات کرد.

ريچارد باخ

 

چرا تنها تفاوتهاي كوچك در انتخاب مسير زندگي ؛ ان هم نه مسير اصلي و شايد بايد گفت تنها ابزارها سبب اين همه فاصله ميگردد ! چه رنجي است از ذاتهاي خود جدا شدن به حكم گم گشتگي انها !
انسانهاي زيادي را ديدم كه اينگونه حكم ديوانه بودند را يدك ميكشيدند و هيچ گاه هم خواهان تبرئه ي خود نبوده اند ! انها ميگويند ديوانگي اگر اين است ان را ترجيح ميدهيم ؛ اما آخر مگر نه اين است كه انسانها همگي در تعيين اين مسيرها ازاد هستند ؟ چرا خود ازادي خود را نفي ميكنيم و به دنبال چهارچوب ها هستيم و خود را در مرزهاي مشخص شده تعريف ميكنيم و براي تعاريفمان از اين مسير بي سرانجام ؛نقطه ي انتها ميگذاريم و هر كس در اين نقطه در اين چهارچوب نگنجيد را ؛ هر كس را كه در زيستن در قالبها را در پس حركت خود فروشكست ؛ ديوانه و از جنسي ديگر ميپنداريم ! چرا به اين نميانديشيم همه ي ما ؛ حتي خود تو و من ها ؛ فارغ از هر گونه تعريف هستيم ! آزاد آزاد .
ميانديشم :و اينگونه نيست كه هر كس براي رهايي نياز به گذرنامه اي داشته باشد او آزاد است ؛ تا از نو زندگي را به اختيار خويش بسازد .

چند جمله ازبزرگان

 

انسان خوشبخت آن کسی است که حوادث را با تبسم و اندکی دقت بعلت وقوع آن تلقی وقبول نماید -  از مترلینگ.
اشکهای دیگران را مبدل به نگاههای پر از شادی نمودن بهترین خوشبختی هاست -  از بودا
انسان خوشبخت نمی شود اگر برای خوشبختی دیگران نکوشد - از دوسن پیر.
اگر می خواهی خوشبخت باشی برای خوشبختی دیگران بکوش زیرا آن شادی که ما به دیگران می دهیم به دل ما بر می گردد  از بتهون.
آنکه کردار به سخاوت بیاراید و گفتار براستی در این جهان نیک بخت است -  از بوذرجمهر.
آنچه جهان به ما می دهد و آنچه خوشبختی نام دارد بازیچه تقدیر بیش نیست -  از لاوات.
آنچه انسان را در زندگی محزون می کند فقر و بیماری و رنج نیست بلکه غرور و جاه طلبی و خود خواهی و گناه است -  از ابوالعلا معری.
اعتقاد به بخت و قسمت بدترین نوع بردگی است -  از اپیکتت.
بخاطر بسپاریم که تنها راه تامین خوشبختی این نیست که متوقع حقشناسی از دیگران باشیم بلکه خوبیهائیکه به آنها می کنیم باید فقط بمنظور تامین مسرت باطن خودمان باشد.

آندره ژيد

 

نويسنده «سمفوني روستايي» تنها پيش از جنگ اول، بيست كتاب منتشر كرد.
  آندره ژيد نويسنده فرانسوي شهرتي جهاني دارد . او در۱۹ فبروري۱۹۵۱در سن هشتاد و يك سالگي در پاريس درگذشت. مطبوعات جهان آندره ژيد را يكي از برجسته ترين نويسندگان و متفكران قرن بيستم ناميدند. او در حلقه نويسندگان بزرگ ديگري چون «پل والري» اسكاروايلد، قرار داشت. آندره ژيد تا پيش از جنگ اول جهاني بيست كتاب تأليف كرد. «غيراخلاقي» (۱۹۰۲) ، در تنگ (۱۹۰۹) انبارهاي واتيكان (۱۹۱۴)، آندره ژيد در سال۱۹۱۹ اثر فراموش نشدني «سمفوني روستايي» را منتشر كرد .آندره ژيد در سالهاي۱۹۲۷ و ۱۹۲۸ به قلب آفريقا سفر كرد. اين نويسنده چيره دست و سياستمدار در سال۱۹۳۶ به شوروي سفر كرد.

متن نامه اي از آندره ژيد است كه در آن درباره‌ی نيچه سخن می‌گويد. از کتاب : آندره ژيد، اندرزها.

آری نيچه ويران می‌سازد، تيشه به ريشه می‌زند، اما نه با دلسردی بلکه با بيرحمی، با اصالت، با پيروزمندی و ابرمردی، مانند فاتح تازه و قهار چيزهای کهنه‌شده. شور و حرارتی را که در ويران کردن به کار برده است، برای بنا کردن به ديگران باز می‌دهد. وحشت از آسايش و راحتی و از هر چيزی که زندگی را به کاستی، مستی و خواب می‌کشاند، او را وادار می‌سازد که ديوارها و گنبدها را ويران کند. می‌گويد : انسان نمی‌تواند بارآور باشد، مگر به شرطی که بهره‌ی کافی از خصومت داشته باشد. انسان جوان نمی‌ماند مگر به شرطی که روح استراحت نکند و معنی آرامش را نفهمد.
او آثار خسته را از ريشه می‌کند و خودش چيزی به جای آنها نمی‌سازد. اما کار بالاتر را می‌کند: کارگرها می‌پرورد. ويران می‌سازد تا انتظارش از آنان بِيشتر باشد. در بن بست قرارشان می‌دهد.
ستودنی است که در عين حال آنان را از زندگی شادمانه سرشار می‌سازد، همراه آنان در ميان ويرانه‌ها می‌خندد، و تا آنجا که بازوانش قدرت دارد بذر می‌افشاند. او هرگز مانند لحظه‌ای که می‌خواهد چيزهای مردنی يا اندوهبار را ويران سازد، سرشار از زندگی نيست. در آن موقع هر صفحه‌ی او از نيروی آفريننده‌ای اشباع است. تازگيهای مهمی از آنها می‌جوشد. او پيش‌بينی می‌کند، فشار می‌آورد، ندا سر می‌دهد — و می‌خزد — آثار ستودنی؟ نه — بلکه مقدمه‌ای بر آثار ستودنی. «نيچه» ويران می‌کند؟ چه می‌گوييد! به شما می‌گويم که می‌سازد! با تمام نيرو می‌سازد!.

 

ادامه دارد


December 25th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان